معنی پرزو هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
پرزو هکاردن
پالوده و صاف کردن
ادامه...
پالوده و صاف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پروا هکاردن
دوری کردن از روی ترس، توجه کردن، جرأت کاری را داشتن، شرم
ادامه...
دوری کردن از روی ترس، توجه کردن، جرأت کاری را داشتن، شرم
فرهنگ گویش مازندرانی
پرند هکاردن
کافی بودن، بسنده بودن
ادامه...
کافی بودن، بسنده بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرجن هکاردن
الک کردن، غربال نمودن، جدا ساختن ریز و درشت و مرغوب و نامرغوب
ادامه...
الک کردن، غربال نمودن، جدا ساختن ریز و درشت و مرغوب و نامرغوب
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتک هکاردن
سرپایی شاشیدن، بیرون جهیدن مواد آبکی
ادامه...
سرپایی شاشیدن، بیرون جهیدن مواد آبکی
فرهنگ گویش مازندرانی
پاسو هکاردن
با پا خزانه ی شالی زار را صاف کردن
ادامه...
با پا خزانه ی شالی زار را صاف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرسش هکاردن
پرستش کردن، پرستیدن، تیمار نمودن مریض، پرسیدن
ادامه...
پرستش کردن، پرستیدن، تیمار نمودن مریض، پرسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرده هکاردن
شرم از حضور یافتن در جمع دیگران، روی نهان کردن عروس، در
ادامه...
شرم از حضور یافتن در جمع دیگران، روی نهان کردن عروس، در
فرهنگ گویش مازندرانی
پرت هکاردن
پودر کردن، ریز ریز نمودن
ادامه...
پودر کردن، ریز ریز نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
رزه هکاردن
خرد کردن پول
ادامه...
خرد کردن پول
فرهنگ گویش مازندرانی
پر هکاردن
پرکندن مرغ و پرنده
ادامه...
پرکندن مرغ و پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
پرز هکردن
پرهیز نمودن از خوردن خوراکی های زبان بار، پرهیز کردن
ادامه...
پرهیز نمودن از خوردن خوراکی های زبان بار، پرهیز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
شیر پرزو هکاردن
صاف کردن شیر با پارچه، با پارچه ی خیس نظافت کردن
ادامه...
صاف کردن شیر با پارچه، با پارچه ی خیس نظافت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی